به حکم رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی)بر مسند و جایگاهی نشسته اید که معمار کبیر انقلاب آن جایگاه را دانشگاه دانستند و نگاه و نظر ایشان کاملا هوشمندانه، وسیع و تأمل برانگیز بود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه ای که از انقلاب شکوهمند ایرانیان سرافراز گذشته است بر حسب طبیعت و منطق جاری در جهان تکنولوژی، دستخوش پیشرفت های بی شماری شده است. این نه مایه ی مباهات است و نه بهانه ای برای تفاخر که اگر چنین نبود سیاستگذاران و فعالین این بخش را باید به دیده ی تردید می نگریستیم.

وجود شبکه های مختلف ، تنوع مخاطب و رسیدن به درجات بالایی از سطح نفوذ در پهنه ی گسترده ی ایران، کارهایی است که توسط دست اندر کاران تجهیز زیرساخت های رسانه ی ملی به انجام رسیده است و ما این بخش از جامعه ی اطلاع رسانی گسترده ای که «رسانه ی ملی» نامیده می شود را بسیار کوشا و قابل  می دانیم اما برای این تعداد شبکه ی تصویری و صوتی وجود برنامه هایی که به ارتقاء سطح کمی و کیفی فرهنگ و دیگر علوم کمک نماید به همان اندازه که تجهیز و ترمیم زیر ساخت ها مهم است از درجه اهمیت و اعتبار برخوردار است و نگاه سطحی داشتن به این بخش آثار تخریبی بی شماری خواهد داشت.

دو سه سال است که می بینیم، می خوانیم و می شنویم انتقادات گوناگونی از این رسانه با خطوط و زمینه های فکری و فرهنگی مختلف به عمل می آید انتقاداتی که، با نوعی نگاه از بالا به پایین یا نادیده انگاشته می شود و یا اگر هم دیده شود نوعی پاسخ داده می شود که سوال کننده دچار نوعی تردید و توهم درونی  می شود. جایگاه رسانه ی ملی در تببین اصول ذاتی و اولیه انقلاب اسلامی به عنوان خاکریز نخست در مقابله با تهاجمات فرهنگی و در مرتبه ای بالاتر، ناتوی فرهنگی طبق منویات رهبر فرزانه ی انقلاب بر هیچ کس پوشیده نیست اما، ساخت و نمایش برنامه هایی که هیچ گونه دستآورد فرهنگی و اجتماعی ندارد و بخشی از جامعه ی اجتماعی ما را دچار خدشه و رنجش نماید چگونه توجیه پذیر خواهد بود.

پس از تحمل سالیان سیاه استعمار و بی بند و باری در قالب خیزشی با شکوه دست به انقلابی زدیم؛ مردمی، اسلامی، عدالت محور، پشتیبان ، پاسدار و حامی عرض و آبروی مردمان خوب ایران زمین و اگر از تمامی موارد بگذریم این اقلاب پیش از هر چیز اسلامی است و تمام نهاد های مدیریتی و حکومتی باید اسلامی و مطابق نظریات نجات بخش و آگاهانه ی اسلام برنامه ریزی و سیاست گذاری شود.

برنامه های تلوزیون چون مخاطبان متنوع و گسترده ای در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی دارد، باید جوابگوی انواع مختلف و پیچیده ی سلائق باشدکه پاسخگویی و راضی نگاه داشتن این طیف گسترده از مخاطبین بسیار سخت، فنی، علمی و مدبرانه است که در بخش هایی «رسانه ی ملی» بر این مهم، فائق آمده است. از تمامی لایه های ذهنی اجتماع که به سادگی بگذریم بحث های دینی ـ مذهبی و نیز مقوله ی طنز، به دلیل پیچیدگی های فنی و محتوایی از درجه ی اهمیت بالایی برخوردار است و ظرافت های خاص خود را دارد و به همین مقدار از حساسیت و آسیب پذیری بالایی نیز برخوردار است.

اگرچه مقوله ی نوشتاری فعلی تنها به مقوله ی طنز می پردازد و ورود به جنبه های دینی ـ مذهبی را به کارشناسان مربوطه واگذار می نماید اما یک سؤال در ذهن باقی می ماند افکار و اندیشه های شخصی می تواند دستمایه ساخت و تولید و نیز ارائه ی یک برنامه در ویترین رسانه ی ملی باشد؟ مدت زمان زیادی از به تصویر کشیدن مرد سه زنه در سیمای جمهوری اسلامی ایران نمی گذرد برنامه ای که همگان اذعان نمودند برنامه ای عبث، مبتذل و فاقد ارزش ارائه در رسانه ی ملی و اسلامی بوده است! اگر بنا بر پوشش چنین برنامه هایی باشد تفاوت شبکه ی ملی که در دایره ی حکومت اسلامی به فعالیت می پردازد با شبکه های مخرب فارسی زبان که توسط مدیران صهیونیزم اداره و پشتیبانی می شوند و مفاهیم و بدیهیات اسلام را نشانه رفته اند، به استهزاء گرفته اند و در پی تخریب آن می باشند چیست؟

 طنز یکی از خوشآیندترین و در عین حال پیچیده ترین جنبه های ادبی ـ فرهنگی است که کوچکترین لغزش از مسیر آن می تواند جوامع کوچک و بزرگی را دچار تنش ها و رنجش های گوناگونی نماید. در رژیم سابق و به واسطه ی نفوذ بالای استعمارگر پیر که گسست و پراکندگی را از اهرم های واقعی تسلط و سیطره به یک جامعه و یا یک کشور محسوب می نمود با استخدام و بهره گیری از افرادی با دارا بودن بهره های سخیفی از هنر تقلید و حرافی ! اقدامات گسترده ای در ایجاد شکاف و گسست را آغاز نمود. لطیفه های سخیف قومی و زبانی، به سخره گرفتن لهجه و گویش محلی که جزیی از فرهنگ فولکلور و شفاهی ماست و نیز دامن زدن به اختلافات کوچک قومی و گروهی در گستره ای وسیع ، همه و همه کینه های چندین ده ساله در دل مردمان مهربان ایران زمین بر جای گذاشته است.امروزه،  لطیفه هایی که تا پیش از این خنده را بر لب هر شنونده ای می نشاند در خدمت افکار و اندیشه هایی در آمده است که هدفی جز ایجاد جو بدبینی و دلخوری که نهایتاً به تفرقه و گسست های بسیار عمیقی شده است ، ندارد و در سطح گسترده ای از جامعه ای گسست به صورت پنهان و چند لایه به وجود آمده است که با تغییر ذائقه و سلائیق و نیز ورود ابزارهای نوین ،این فرهنگ با تغییر پوشش ادامه یافته است که امروزه در قالب اس ام اس(پیامک) و نیز برنامه های شادی که برخی از افراد سرشناس در آن محور و متن هستند دیده می شود.

تقلید صدا، هنری است که اگر مدیریت شود بسیار شاد و مفرح است! تقلید صدای برخی حیوانات، حادثه ها و اتفاقات طبیعی و نیز برخی دیگر از همین دست موضوعات،کاری است که معدود افرادی توان انجام آن را دارند حتی تقلید صدای افراد و شخصیت های مهم تا آن جا که جنبه ی استهزاء و هتک حرمت پیدا ننماید نیز خوشآیند و هنرمندانه محسوب می شود. اما استفاده از نقطه ضعف و برخی عیوب گفتاری که جزئی از خلقت خداوندی است نه تنها هنر نیست که نوعی هنجار شکنی و توهین و استهزاء محسوب می شود.

بحث مذکور را با یک پرسش و نگاهی به آموزه های اسلامی و قرآنی که قطعاً این وظیفه را بسیار سخت و پیچیده می نماید دنبال می نماییم که به عقیده ی آقای ضرغامی، آیا این رسانه و برنامه هایش اسلامی است؟ اگر قرار باشد در «رسانه ی ملی»بدیهیات و آموزه های اسلامی نادیده انگاشته شود باید منتظر عواقب ناگواری در جامعه و تبعات بعدی آن باشیم. اینکه ما دلخوش به تأیید یک شخص خاص و یا تأیید گروهی کوچک باشیم نیز نادیده انگاری است و اصلاً عمق و  ریشه ی مدبرانه ندارد با نیم نگاهی به تعابیر اسلام در بعد شخصیت افراد به این مهم خواهیم رسید که استهزاء ، کوچک شمردن افراد و بزرگنمایی عیوب طبیعی بسیار زشت و کاری خارج از عرف و اخلاق اسلامی ـ انسانی است.

عوامل گسست برادرى و پیوندهاى اجتماعى

إنما المومنون إخوة فأصلحوا بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون. (حجرات: 10)در حقیقت، مؤمنان با هم برادرند. پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید. امید که مورد رحمت قرار گیرید. علامه طباطبایی رحمه الله، ذیل آیه شریفه در معنای اخوت می نویسد:  «باید دانست که جمله «إنما المومنون إخوة» قانونی را در بین مسلمانان مؤمن تشریع می کند و نسبتی را بر قرار می سازد که قبلا بر قرار نبود و آن، نسبت برادری است که آثاری شرعی و حقوقی قانونی نیز دارد... نسبت ها دو قسمند: یکی حقیقی و طبیعی که عبارت از این است که دو فرد از بشر یا بدون واسطه یا با یک یا چند واسطه بالاخره منتهی به یک پدر و یا یک مادر و یا منتهی به دو شوند. یکی هم نسبت های اعتباری و قراردادی است، برای اینکه آثاری خاص بر آنها مترتب شود، مثلا ازیکدیگر ارث ببرند یا نفقه یکی بر دیگر واجب باشد یا اینکه ازدواج آن دو بر یکدیگر حرام باشد یا احکامی دیگر.

قرآن کریم براى ساختن جامعه اسلامى علاوه بر دعوت به برادرى در پرتو ایمان آن ها را نسبت به امورى که باعث گسستن این برادرى شده و پیوندهاى اجتماعى را متزلزل مى کند نیز هشدار داده است از این رو در آیه 11 و 12 سوره حجرات خطاب به مؤمنان آن ها را از این عوامل باز داشته است و فرمود: یا ایّها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیراً منهم و لانساء من نساء عسى ان یکن خیراً منهن و لا تلمزوا انفسکم ولاتنابزوا بلالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون. اى کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند شاید آن ها از این ها بهتر باشند و نه زنانى زنان را استهزاء کنند شاید آنان از اینان بهتر باشد و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید و آن ها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند. یا ایّها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ ان بعض الظنّ اثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه و اتقوا اللّه ان اللّه تواب رحیم. اى کسانى که ایمان آورده اید، از بسیارى گمان ها بپرهیزید، چرا که بسیارى از گمان ها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند و آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد به یقین همه شما از این کار کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خدا توبه پذیر مهربان است. در این آیه خداى سبحان مؤمنان را از شش کار باز داشته است:

1-    استهزاء 2- عیب جویى 3- لقب زشت دادن 4- بدگمانى 5 - تجسّس 6- غیبت.

استهزاء

استهزاء که به معناى بیان کردار یا گفتار یا صفتى از صفات یا نقصى از نقص هاى فردى براى خنداندن مردم است یکى از کارهاى زشت است که در قرآن از آن نهى کرده است. این استهزاء ممکن است به صورت صریح و با گفتار و رفتار صورت گیرد و ممکن است به صورت اشاره و کنایه باشد. باید توجه داشت که استهزاء و مسخره کردن تجاوز به حریم آبروى دیگران و تحقیر دیگران است علاوه این عمل موجب آزار مؤمنان نیز مى شود. سرچشمه استهزاء حسّ خود برتر بینى و کبر و غرور است که از ارزش هاى ظاهرى و مادى مانند داشتن ثروت، زیبایى یا تعلّق به نژاد یا قبیله خاص به وجود مى آید و از این به استهزاء مى پردازد در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا و پاکى است و چون هیچ کس نمى تواند بگوید: من در پیشگاه خدا از دیگرى برترم، به همین دلیل تحقیر و استهزاء دیگران یکى از زشت ترین عیوب اخلاقى است. گاه ممکن است منشأ استهزاء دیگران به طمع مال یا مقام باشد که براى خوشایند دیگران به مسخره کردن دیگران مى پردازد و گاه منشأ سرچشمه آن کینه و نفرت است که فردى براى نشان دادن کینه خود فرد دیگر را مورد استهزاء قرار     مى دهد و گاه منشأ آن حسادت به موقعیت افراد است که فرد حسود به دلیل نداشتن موقعیت فرد مورد نظرش او را مسخره مى کند تا او را از رتبه و شأنش پایین بیاورد.

پیامدهاى استهزاء

استهزاء و تمسخر دیگران براى کسى که دیگران را مورد استهزاء قرار مى دهد هم پیامد دنیوى دارد و هم پیامد اخروى. پیامد دنیوى آن عبارت است از: سبک شدن مسخره کننده و کینه و دشمنى میان او و فرد مورد تمسخر و سست شدن پیوند برادرى و ریشخند دیگران نسبت به او مى شود و در آخرت نیز فرد مسخره کننده دچار عذاب الهى مى گردد.

دو حدیث:

-    مومن به آن گویند که برادر مؤمن خود را مورد تمسخر قرار ندهد. (امام علی ع)

-    از مسخره کردن زیاد پرهیز کنید، زیرا که مسخره کردن زیاد موجب دل افسردگی می شود. (امام صادق)

عرض و آبروى ديگران

عرض و آبروى افراد از نظر اسلام حرمت ويژه اى دارد. اگر كسى به نحوى به آبروى ديگران آسيب وارد نمايد، بايد جبران كند.امام صادق(عليه السلام) فرمود:من كَسَر مؤمناً فعليه جبره(بحارالانوار، ج 22، ص 351; وسايل الشيعه، ج 16، ص 162.)هركس حيثيت مؤمنى را بشكند، بر او واجب است كه آن را جبران نمايد.

مسخره كردن

هر انسانى در جامعه محترم است و نبايد كسى شخصيت او را با مسخره و استهزاء بشكند. قرآن مى فرمايد:لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْم(حجرات / 11) قومى، قوم ديگر را مسخره نكند.

لطيفه گويى

از مسائلى كه در شب نشينى ها مطرح مى شود لطيفه هايى است كه به نحوى استهزاء ديگران محسوب مى شود.پرسش:گفتن لطيفه هايى كه حالت تمسخر قوم يا مناطقى از مردم كشور است چه حكمى دارد؟پاسخ:اگر استهزاء آنان محسوب شود جايز نيست(مكارم، خامنه اى، تبريزى، سيستانى، مسائل جديد، محسن محمودى، ج 2، ص 60)و برخى از مراجع تقليد فرموده اند: بهتر است كه از اين نوع مزاح ها اجتناب شود(جامع المسائل، ج 1، ص 639)

افشاگرى

افشاگرى به معناى پخش و گسترش بدى ها يا ضعف ها و نقائص شخصى يا شخصيتى افراد با هدف مطلع كردن افراد جامعه از بدى هاى يك فرد يا گروه است. داشتن چنين نيّتى از سوى افشاگران نشان از خيانت درونى و پستى اخلاقى آنان است. اقدام براى رسيدن به اين هدف شيطانى از هر راهى كه باشد گناهى بزرگ است.قرآن مى فرمايد:إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ(نور / 19) كسانى كه دوست دارند زشتكارى در حق مؤمنان شايع شود...پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: مَن يَسمع فاحشة فافشاها فهو كمن اتاها(ميزان الحكمه، ج 1، ص 221) كسى كه فحشايى را بشنود و افشا كند مانند كسى است كه انجام داده باشد.اشاعه فحشا علاوه بر اين كه موجب از بين رفتن آبروى يك مسلمان است، موجب از بين رفتن قبح و زشتى كارهاى ناروا و عادى شدن آن ها مى شود. بنابراين جايز نيست هر سخنى گفته يا نوشته شود.

شاد کردن دیگران

 امام صادق(ع)به عبدالله بن جندب مي فرمايد: «يابن جندب من سره ان يزوجه الله الحورالعين و يتوجه بالنور فليدخل على اخيه المؤمن السرور»؛ يعنى پاداش كسى كه در اين دنيا برادر مؤمنش را شاد كند اين است كه در آخرت خداى متعال تاجى از نور بر سر او مى‏گذارد و همسر او را از حورالعين قرار مى‏دهد.

اين مضمون كه شاد كردن برادر مؤمن، يكى از عبادات بزرگ است‏به صورت‏هاى گوناگون در روايات بسيارى وارد شده و ابوابى از مجموعه‏هاى روايى مثل كافى، وافى، وسائل و... را به خود اختصاص داده است.

مضمون بعضى از اين روايات اين است كه بهترين يا محبوب‏ترين عبادات نزد خداى متعال اين است كه انسان دل برادر مؤمن خود را شاد يا به تعبير معروف، در قلب مؤمن «ادخال سرور» كند. در اين‏باره مرحوم كلينى روايتى را از امام باقر(ع) در كافى آورده است:

«ما عبدالله بشى‏ء احب الى الله من ادخال السرور على المؤمن‏»؛ يعنى خداى متعال عبادت نشد به چيزى كه محبوب‏تر باشد نزد او از آن‏كه سرورى در قلب مؤمن وارد كند. در اصول كافى نظير همين مضمون از خود پيغمبر اكرم(ص) نيز نقل شده است: «ان احب الاعمال الى الله تعالى ادخال السرور على المؤمنين‏»؛ محبوب‏ترين اعمال نزد خدا،شاد كردن مؤمنين است.

اما درباره اين مطلب سؤالاتى مطرح مى‏شود و ابهاماتى براى انسان پيش مى‏آيد. گاهى هم اشتباهاتى واقع شده و برداشت‏ها و نتيجه‏هاى نادرستى گرفته شده است. بعضى از اين سؤالات را، با مضامينى كه در ساير روايات وارد شده و يا از طريق قرائن قطعى، به راحتى مى‏توان جواب داد. يكى از اين سؤالات اين است كه آيا انسان هر كسى را، از هر راهى كه شاد كند، چنين عملى، عبادت بزرگى محسوب مى‏شود؟ جواب اين سؤال تا حدى روشن است. هر كس كه آشنايى مختصرى با نظام ارزشى اسلام، مكتب اهل بيت(ع) و معارف اسلامى داشته باشد، جواب اين سؤال را مى‏داند. منظور اين نيست كه كسى از راه گناه، ديگرى را شاد كند؛ يعنى گناهى مرتكب شود تا ديگرى شاد شود. مسلما اين كار نه تنها ثوابى ندارد، بلكه گناهش هم محفوظ است. در بعضى از روايات به اين نكته، كه نبايد شاد كردن مؤمن همراه با گناه باشد، تاكيد شده است. بعضى از بزرگان مى‏گويند شاد كردن مؤمن، حتى به صورتى كه مستلزم كارهاى لغو و مبتذل باشد، مطلوب نيست. ممكن است افراد غير متقى و كسانى كه در گفتار و رفتارشان چندان مقيد نيستند، بعضى بذله‏گويى‏ها و مسخره‏بازى‏هايى، كه در شان مؤمن نيست، انجام دهند و تصور كنند كه چون با اين كارها ديگران را شاد كرده‏اند، بالاترين عبادات را انجام داده‏اند. هر چند فرض كنيم كه اين‏گونه كارها حرام نباشد، اما دست كم جزو كارهاى نامطلوب و احيانا مذموم (مكروه يا مشتبه) به شمار مى‏آيد. «و الذين هم عن اللغو معرضون.» (مؤمنون: 3) از صفات مؤمنان اين است كه مرتكب كارهاى بيهوده نمى‏شوند. بنابراين، مى‏توان گفت كه به طور مطلق، شاد كردن هر كسى بالاترين عبادات نيست‏بلكه تنها شاد كردن مؤمنين از مجارى شرعيه و راه‏هايى كه شرعا مجاز است مطلوب و پسنديده و بالاترين عبادات محسوب مى‏شود.

منابع:

قرآن کریم/ اصول کافی/جامع المسائل/غررالحکم/نورالثقلین/تفسیر نور/ تفسیر کاشف...

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا